- نام فایل: کتاب اندروید “شروط الصلاه”ویژه احناف
- تالیف: عبدالمجید بن محرم بن محمد بن عارف مجدالدین سیواسی حنفی
- فرمت: apk
- حجم : 10mb
- لینک دانلود
کاری از دارالافتاء مدرسه دارالقرآن سراوان و با همکاری سنت دانلود || مرکز دانلود اسلامی
ان شاءالله برای شما مومنان مفید واقع گردد.
مشخصات
مولانا اسحاق سپاهی مدیر مدرسه دارالقرآن سراوان یکی از سخنوران و خطیبان خوش بیان بلوچ می باشد که سخنرانی های ایشان برای مستمع بسیار جذاب و دلنشین می باشد.
امروز یکی از سخنرانی های ایشان با زبان فارسی و با موضوع جوانان می باشد را خدمت شما ارائه می کنیم و امیدواریم موردپسند شما قرار بگیرد
مشخصات:
اعلاء السنن کتابی است که استدلالات مذهب احناف را از احادیث صحیح ثابت می کند
دانلود تمام جلد های کتاب دانلود هر جلد به صورت مجزادرهای بهشت در ماه رمضان باز میگردند:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:
«إِذَا دَخَلَ رَمَضَانُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ – وَفِى رِوَایَةٌ – أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ وَغُلِّقَتْ أَبْوَابُ جَهَنَّمَ وَسُلْسِلَتِ الشَّیَاطِینُ»؛ «هرگاه رمضان بیاید درهای بهشت، و در روایت دیگر است که درهای رحمت باز میشوند و درهای جهنم بسته میشوند، و شیاطین در زنجیرها قید میگردند».
من میگویم: باید دانست که این فضیلت به اعتبار گروه مسلمانان است، زیرا کفار در رمضان در گمراهی و سرگردانی بیشتری نسبت به ماههای دیگری قرار میگیرند، زیرا آنان دارند در هتک شعایر الله ادامه میدهند، اما مسلمانان هرگاه روزه گرفتند، شبها را به قیام گذرانیدند، و کاملین آنها در عمق انوار غوطه خوردند، و دعوت آنان دیگران را احاطه نموده، و نور آنها بر دیگران منعکس گردید، و برکات آنان شامل همة گروههای مسلمان قرار گرفت، و هریکی بر حسب استعدادش به منجیات نزدیک و از مهلکات دور قرار گرفت، به راستی درهای جنت برای آنها باز شدند، و درهای جهنم از آنها مسدود گشتند، زیرا که اصل جنت و جهنم رحمت و لعنت است، و نیز اهل زمین روی آن صفتی اتفاق دارند که مناسبات خویش از جود الهی را جلب نماید، همچنان که در باره استسقاء و حج ذکر کردیم، و راستی این که شیاطین در زنجیرها قید میشوند، و ملایکه بین مردم منتشر میگردند، از آنجاست که شیطان در کسی اثر میکند که آمادگی اثر پذیری را داشته باشد، و این آمادهگیری بنابر سرکشی بهیمیت میباشد که اکنون به وسیله روزه سرکوب شده است، و همچنین ملایکه به کسی نزدیک میشوند که آمادگی آن را داشته باشد، و آن هم با ظهور ملکیت میباشد که اکنون به وسیله روزه ظاهر شده است، و بازهم رمضان مظنة آن شبی است که: «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» [الدخان/۴]؛ «هر کار استوارى در آن [شب] فیصله مىیابد». پس لازماً انوار مثالی و ملکی در این وقت منتشر میگردند، و اضداد آنها منقبض میشوند.
آمرزش گناهان در رمضان:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:
«من صام شهر رمضان إیمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه»؛ «هرکسی که از روی ایمانداری و تلاش برای ثواب، روزه رمضان را بگیرد، گناههای گذشتهاش آمرزیده میشوند».
من میگویم: این از آنجاست که ملکیت غالب آمده بهیمیت مغلوب شده است، و این ماه نصاب مناسبی است برای غوطهخوردن در عمق رضا و رحمت الهی، پس حتماً این، نفس را از یک رنگی به رنگ دیگری، تغییر خواهد داد.
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: «مَنْ قَامَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ» «هرکسی شب قدر را از روی ایمان و تلاش برای ثواب، زنده نگهدارد، گناههای گذشته او آمرزیده خواهند شد».
من میگویم: این از آنجاست که هرگاه طاعت به هنگام انتشار روحانیت و ظهور سلطنت مثال، متحقق گردد چنان در صمیم نفس اثر میگذارد که در غیر این وقت، چندان اثری نخواهد داشت.
ثواب روزه حد و نهایتی ندارد:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:
«کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ یضاعَفُ، الحسنةُ بِعَشْرِ أمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ. قَالَ الله تَعَالَى: إِلاَّ الصَّوْمَ فَإنَّهُ لِی وَأنَا أجْزِی بِهِ؛ یَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أجْلِی»؛ «هر عمل فرزند آدم چندین برابر میشود که نیکی به ده میرسد تا هفتصد، خداوند فرمود: مگر روزه که آن، از آن من است، و من پاداش آن را میدهم، زیرا او خواهشات و غذای خود را به خاطر من ترک نموده».
من میگویم: فلسفه چند برابر بودن ثواب، این است که هرگاه انسانی بمیرد و کمک بهیمی از او قطع شود، و از لذات مناسب به بهیمیت، روی بگرداند، ملکیت ظاهر خواهد شد، و انوار او در طبیعت، خواهند درخشید، این است راز مجازات، پس اگر عمل، عمل نیکی است، قلیلش کثیر به حساب میآید، زیرا ملکیت به ظهور پیوسته و عمل با آن مناسبت دارد.
اما راز استثناء روزه این است که کتابت اعمال در صحایف، جز این نیست که با تصور همان صورت عمل، در عالم مثال که مختص به مرد است میشود، آن به وجهی که صورت جزایی که بر آن، وقتی که از پردهای جسد فارغ بشود، مرتب میگردد، ظاهر گردد، و ما این را چندین بار مشاهده نمودیم، و نیز مشاهده کردیم که کاتبین کرام بسا اوقات در ابراز نمودن جزای عمل که از قبیل مجاهدت شهوات نفس باشد، متوقف میمانند، زیرا ابراز داشتن آن برای شناخت مقدار خُلُق نفس که این عمل در اثر آنها صادر گردیده است، دخلی دارد، و آنها این را نچشیده اند، و وجدانا آن را نمیدانند، از همینجاست که در باره کفارات و درجات باهم بحث و تبادل نظر داشتند که در حدیث به عنوان خصومات یاد شده است، پس خداوند به آنها وحی میکند که این عمل را به همانگونه که هست بنویسید و پاداش آن را به من بسپارید، قول رسول خدا صلى الله علیه وسلم: «فإنه یَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أَجْلِى» اشاره به این است که آن از کفاراتی است که در سرکوبکردن نفس بهیمیت، اثری دارد، و این حدیث بطن دیگری دارد که در اسرار صوم به آن اشاره نمودیم، به آنجا مراجعه شود.
روزهدار، دو خوشحالی دارد:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:
«لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ فِطْرِهِ وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ»؛ «روزهدار دو خوشحالی دارد: یکی به هنگام افطار و دیگری به وقت ملاقات با پروردگارش».
نخستین خوشحالی طبیعی است که به مطلوبش میرسد، دوم الهی است که آماده میشود تا به هنگام مجرد شدنش از پردة جسد، اسرار تنزیه بر او نمایان گردند، و یقین از بالا بر او مترشح شود، همچنان که نماز اسرار تجلی ثبوتی را پدید میآورد، چنانکه رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: «فلا تغلبوا على صلاة قبل الطلوع وقبل الغروب»؛ «نباید شما در برابر نماز قبل از طلوع و غروب خورشید مغلوب گردید»، و در اینجا اسرار زیادی وجود دارد که این کتاب مجال ابراز آنها را ندارد.
بوی دهان روزهدار:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:
«لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ»؛ «رایحه و بوی دهان روزهدار پیش خدا از بوی مسک بهتر است».
من میگویم: رازش این که اثر طاعت بنابر محبوبیت آن، محبوب و در عالم مثال به جای طاعت متمثل میگردد، خداوند انشراح ملایکه را به سبب آن و خشنودی خداوند را از آن روزهدار، در یک کفة ترازو و خوشی انسانی را به هنگام استشمام مسک در کفة دیگر آن قرار میدهد تا سِر غیبی را به آنها چشم دیدن، نشان دهد.
روزه سپری است:
رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:
«الصِّیَامُ جُنَّةٌ»؛ «روزه سپری است».
من میگویم: این از آنجاست که از شرّ شیطان و نفس، مردم را مصون نگه میدارد، و انسان را از این که تحت تاثیر آنها قرار بگیرد، دور نگه میدارد، و او برخلاف نفس و شیطان وامیدارد. بنابراین، شایسته است که معنی سپربودن آن، زمانی تکمیل میگردد که مردم زبان خود را از گفتار و کردار شهوانی پاک نگهدارد، و به این سوی، در قول رسول خدا صلى الله علیه وسلم: «فَلاَ یَرْفُثْ» اشاره شده است، و همچنین از افعال درندگی، نیز خود را کنار بزند که در این قول رسول خدا صلى الله علیه وسلم: «وَلاَ یَصْخَبْ» به آن اشاره گردیده است، و به سوی اقوال در این قولش: «سَابَّهُ» و به سوی افعال در این قول: «قَاتَلَهُ» اشاره رفته است، اما قول آن حضرت صلى الله علیه وسلم: «فَلْیَقُلْ: إِنِّی صَائِمٌ» «بگوید که: من روزه دارم» بعضی فرموده است که: این را به زبان بگوید، و بعضی دیگر فرموده که: این را در دل خود بگوید، و بعضی در فرض و نفل فرق قایل شده اند که در فرایض به زبان بگوید و در نوافل به قلب، مجال همة این توجیهات وجود دارد.
نویسنده: امام شاه ولی الله محدث دهلوی
ترجمه: شیخ الحدیث علامه سیدمحمدیوسف حسین پور
الحمد لله، والصلاة والسلام علىٰ رسول الله، أما بعد؛
رمضان مهمان بسیار عزیزی است؛ هر سال چند روز شمردهای به نزد ما میآید و آن در بین ماهها همانند یوسف در میان برادرانش میباشد. پس باید قدرش را بدانیم و آنچنان که شایستهی آن است برایش آمادهگیری نماییم. خداوند متعال میفرماید: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً» [توبة: ۴۶]؛ اگر میخواستند بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده میکردند.
اینها جرقههای نورانیای جهت آمادهگیری برای ماه مبارک رمضان هستند:
۱ـ شوق رمضان:
در دل محبوبترین فردت را تصور کن که یازده ماه از تو دور بوده است و به تو خبر رسیده که بعد از چند روز میآید، چه قدر مشتاق دیدارش هستی؟!
۲ـ اظهار شادمانی:
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» [یونس: ۵۸]؛ بگو: به فضل و رحمت خدا (به همین نه چیز دیگر) باید مردمان شادمان شوند؛ این بهتر از چیزهائی است که گرد می آورند.
پس خوشحالی نسبت به طاعات و موسمهای خیرات، فرعی از محبت خداوند متعال است؛ مردم نیک به فضل خدا نسبت به خود که عمرشان را طولانی کرد و آنان را به روزهی رمضان و شبزندهداریهایش رساند، خوشحال هستند.
۳ـ دعا:
سلف صالح با دعا به استقبال ماه مبارک رمضان میرفتند و چنین دعا میکردند: اللهم بلغنا رمضان، اللهم سلمنا رمضان وسلم رمضان لنا و تسلمه منا متقبلاً؛ خدایا ما را به رمضان برسان و ما را تا ماه رمضان سالم نگهدار و رمضان را به سلامت به ما برسان و آن را از ما قبول شده بپذیر.
۴ـ قلبها در میان امید و یأس نسبت به وصول رمضان هستند:
همگی مسافریم؛ بعضی در میان راه از سفر باز میمانند و بعضی به مقصد میرسند. آیا ما به ماه مبارک رمضان میرسیم یا عمرمان کوتاه میشود همانطوری که نسبت به برادران و خواهرانی که سال گذشته با ما روزه گرفتند و طناب عمرشان پاره شد و هرگز نمیتوانند سال جاری را روزه بگیرند؟
۵ـ عزم راستین:
رمضان یک فرصت است و فرصت اگر از دست برود، گاهی موقع دوباره بر نمیگردد؛ پس عزمت را چنان راسخ کن که روزهات با روزههای قبلی فرق داشته باشد و با خود بگو: اگر خدا در ماه رمضان به من فرصتی دوباره بخشید، روزهی خداحافظیام را خواهم گرفت. و به نفست بگو: خداوند ماههای رمضان زیادی را به من فرصت داد، اما از من خیر زیادی فوت شد، اگر سال جاری به من فرصت دهد، میبیند که من چه کار خواهم کرد. و به نفست بگو: امسال تو را به بارگاه پروردگارم عرضه خواهم کرد، آیا تو را قبول میکند و یا رد خواهی شد.
صداقت، در عزم راستین است؛ خداوند متعال میفرماید: «مِنْ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً» [الأحزاب: ۲۳]؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا در پیمانی که با او بستهاند، راست بودهاند. برخی پیمان خود را بسر بردهاند و برخی نیز در انتظاراند. آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند.
۶ـ توبه:
چگونه در زمین شورهزار کشت میکنی، باید خاک دلت را قبل از فصل کاشت پاک کنی و آن را با آب توبه و تگرگ انابت و ژالهی استغفار شستشو بدهی. اللهم اغسلنی بالماء والثلج والبرد؛ بار الها! مرا با آب و برف و ژاله بشوی.
قلبها محل نظر پروردگار نسبت به بنده هستند؛ آیا دوست داری که خدا به قلبت بنگرد و در آن آلودگی شرک، چرک گناه، پلیدی کینه، حسد، فریب و دیگر گناهان مهلک را ببیند؟!
الله تعالى میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» [التحریم: ۸]؛ ای مؤمنان! به درگاه خدا برگردید و توبهی خالصانهای بکنید، شاید پروردگارتان گناهانتان را محو نماید و بزداید و شما را به باغهای بهشتی داخل گرداند که از زیر آن رودبارها روان است. این کار در روزی خواهد بود که خداوند پیغمبر و کسانی را که با او ایمان آورده اند، خوار و سبک نمی دارد. نور ایشان پیشاپیش و سوی راستشان در حرکت است؛ می گویند : پروردگارا ! نور ما را کامل گردان و ما را ببخشای، چرا که تو بر هر چیزی بس توانائی.
۷ـ علم قبل از عمل:
چهقدر نیکیهایی بودند که از دست رفتند و چهقدر اعمالی بودند که به سبب نادانی برباد شدند! پس باید بنشینیم و قبل از روزه گرفتن، چیزی از فضایل، احکام و آداب روزه را فرا گیریم. رسول خدا صلی الله علیه وسلم میفرماید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ» [رواه ابن ماجه]؛ یاد گرفتن علم بر هر مسلمان فرض است.
۸ـ بالا بردن سطح آمادگی:
کسی وارد معرکه میشود که امید پیروزی را دارد و کسی که برای آزمونی میرود که آرزوی موفقیت را در آن دارد، آنچنان آمادگیای میگیرد که آرزوی پیروزی و قبولی را میکرد.
ما به استقبال ماهی میرویم که در آن درجات بالا میروند و به ثواب نیکیها افزوده و بدیها زدوده میشوند و انسانها از آتش جهنم رهایی مییابند. پس بر ما لازم است که آمادگی خود را نسبت به پایبندی بر نمازهای جماعت و پشت سر آن خواندن نمازهای سنت و نوافل، شبزندهداری، یاد خدا و دیگر طاعات بالا ببریم.
۹ـ در شعبان هم زیاد روزه بگیریم:
روزهی شعبان مانند سنت پیش از رمضان است و این روزه تمرینی برای نفس و دلیلی بر محبت و اشتیاق برای روزه است تا اینکه رمضان بیاد؛ در آن هنگام نفس از روزه گرفتن لذت میبرد نه اینکه روزهی رمضان برایش دردآور باشد. پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در ماه شعبان زیاد روزه میگرفت، بلکه اکثر ماه شعبان را روزه بود همانطور که در حدیث اسامه بن زید رضی الله عنه آمده است که در این باره از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید، آن حضرت صلی الله علیه وسلم جواب دادند: «ذٰلِکَ شَهْرٌ یَغْفُلُ النَّاسُ عَنْهُ بَیْنَ رَجَبٍ وَرَمَضَانَ وَهُوَ شَهْرٌ تُرْفَعُ فِیهِ الأَعْمَالُ إِلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ فَأُحِبُّ أَنْ یُرْفَعَ عَمَلِی وَأَنَا صَائِمٌ» [رواه النسائی]؛ این ماهی است در میان رجب و رمضان که بسیاری از مردم از آن غافلاند و در این ماه، اعمال به سوی پروردگار جهانیان برده میشوند، پس من دوست دارم عملم در حالی به نزد پرودگارم برود که روزه باشم.
۱۰ـ رام کردن حواس:
- زبانت مثل درنده است، اگر آن را رها کنی، تو را میدرد؛ پس آن را با ذکر، استغفار و تلاوت قرآن رام کن و آن را از لغویات، غیبت، سخنچینی، مسخره و شوخی ناجایز باز دار.
- چشمت را اگر حفاظت نکنی، خیانت میکند، پس نگاهت را پایین بگیر و از نگاه حرام به فیلم، تلویزیون، مجلات و در راهها پرهیز کن.
- شکمت را از حرام حفاظت کن و در خورد و نوشت به دنبال رزق حلال باش.
- پاهایت را به رفتار متواضعانه عادت ده و در زمین با تکبر و غرور راه نرو و حذر کن از اینکه به محلهای فساد بروی. بیشترین گامهایت را به سوی مساجد و دروس علمی سوق بده.
- سر را و آنچه در سر است و شکم و محتویاتش را حفاظت کن و مرگ و پوسیدگی را یاد کن.
۱۱ـ مشغلهات را کمتر کن:
انسان در ماه رمضان کارهایی دارد که از آنها بینیاز نیست؛ مانند خرید احتیاجات منزل از آب، غذا و پوشاک، و اینها فرصت زیادی را از ما در ماه رمضان میگیرد و وقت گرانبها و بیبدیل را ضایع میکنند. چه خوب است که هر یک از ما احتیاجات منزلیاش را ـ اگر میتواند ـ قبل از رمضان به وفور تهیه نماید تا در رمضان با فراغت قلب به عبادت بپردازد.
چنین نباشد که یکی در حال نماز و دیگری مشغول به برنج و روغن باشد!
دیگری نماز تراویح را به خاطر خرید لباس فرزندانش ترک کند!
و دیگری ساعاتی را در صفها بگذراند! و این چنین وقتهای گرانبها به هدر برود که انسان در این معامله دچار چه ورشکستگی فاحشی میشود!
۱۲ـ اهدافت را تعیین و خط مشیت را مشخص کن:
- در ماه رمضان چه اهدافی داری؟
“بخشش گناهانم ـ آزادی از آتش جهنم ـ دخول بهشت از دروازهی ریان ـ …”
- برای رسیدن به این اهداف، چه وسیلهای داری؟
برای تحقق هر هدف بزرگی، وسایلی لازم است؛ وسایل تو جهت تحقق اهدافت چیست؟
- آیا این اهداف و این وسایل را نوشتهای؟
- آیا خط مشیای برای ماه رمضان وضع کردهای؟
۱۳ـ قضاییهایت را به جا بیاور، چرا که وقت تنگ است:
آیا روزهی قضایی از سال گذشته داری؟ اگر داری، عجله کن که وقت تنگ است؛ چرا که هر کس قضا را تا رمضان به تأخیر بیندازد، اگر معذور نباشد بر او [نزد برخی ائمه] قضا و فدیه [هر دو] لازم است.
۱۴ـ برای رمضانت ذخیرهای داشته باش:
بعضی از مردم پول زیادی را جهت خرید غذاهای گرانقیمت برای ماه رمضان ذخیره میکنند تا اینکه ماه رمضان را ماه خورد و نوش و برآوردن خواهشهای نفسانی بگردانند و آن را ماه تبذیر و اسراف قرار دهند!!
تو چنین مباش؛ ولی پولت را ذخیره کن تا آن را در ماه رمضان صدقه بدهی. «کَانَ رَسُولُ اللهِ -صلى الله علیه وسلم- أَجْوَدَ النَّاسِ، وَکَانَ أَجْوَدُ مَا یَکُونُ فِی رَمَضَانَ» [متفق علیه]؛ پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم سخیترین مردم بود و بیشترین سخاوتش در ماه رمضان بود.
- ذخیرهای داشته باش تا روزهداری را افطاری دهی تا ثواب دو رمضان به تو برسد یا دو روزهدار را افطاری بده تا ثواب سه رمضان به تو برسد و همینطور….
رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: «مَنْ فَطَّرَ صَائِمًا کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ غَیْرَ أَنَّهُ لا یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِ الصَّائِمِ شَیْئًا» [رواه الترمذی]؛ هر کس روزهداری را افطاری دهد به او ثواب همان روزهدار میرسد، البته از ثوابهای آن روزهدار چیزی کم نمیشود.
- ذخیرهای داشته باش تا در ماه رمضان، عمرهای به جا آوری. رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: «عُمْرَةً فِی رَمَضَانَ تَقْضِی حَجَّةً مَعِی» [متفق علیه]؛ یک عمره در ماه رمضان به اندازهی حج به همراهی من ثواب دارد.
۱۵ـ تو مسافری، توشهات کجاست؟
از هم اکنون توشهی روزهدار را آماده کن و در آن بگذار:
(۱) مصحف قرآن کریم؛ زیرا ماه رمضان، ماه قرآن است، پس باید در آن حفظهایت را ورد کنی، به صورت قرائت ورد داشته باشی، در آن تدبر نمایی. مصحف در مسجد، خانه، محل کار و رفت و آمدت همراه تو باشد.
(۲) مسواک؛ مسواک پاکی دهان و سبب رضایت پروردگار است؛ تو قبل از وضو، وقت نماز، وقت تلاوت قرآن، هنگام بیداری از خواب و نزد اجتماع با برادران ایمانی به آن نیاز داری و در ماه رمضان چه قبل از زوال و چه بعد از زوال استفاده از مسواک اشکالی ندارد.
(۳) عطر؛ همانا عطر به بدن نشاط میدهد و ملاقاتها را بهتر و دوستان را خوشحال میگرداند. از دنیای ما خوشبویی و زنان محبوب پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند.
(۴) خرما؛ زیرا افطار باید با خرمای تازه و یا خشک و به صورت وتر باشد، اگر کسی نیافت، با آب افطار نماید. حضرت انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: «کَانَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم یُفْطِرُ عَلَى رُطَبَاتٍ قَبْلَ أَنْ یُصَلیَ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ رُطَبَاتٌ فَتَمَرَاتٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ تَمَرَاتٌ حَسَا حَسَوَاتٍ مِنْ مَاءٍ» [رواه أبو داود والترمذی]؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از اینکه به نماز برخیزد، با چند عدد خرما افطار میکرد و اگر خرما نبود، چند جرعه آب مینوشید.
اللهم بلّغنا رمضان؛ خدایا! ما را به ماه رمضان برسان.
نوشتهی: عبد المعطی عبد الغنی
ترجمه: زبیر حسین پور
به اطلاع علاقمندان قرآنی میرساند،
مدرسه دارالقرآن سراوان در نظر دارد سومین دوره آموزش تجوید و قرائت قرآن کریم با تدریس استاد قاری عبدالعزیز دهقان (رییس انجمن قرآن شهرستان سراوان) ویژه فرهنگیان، طلاب، کارمندان و دیگر علاقه مندان قرآنی ، از ۱۵ شعبان لغایت ۲۷ رمضان در مسجد قدس(شهرستان سراوان، خیابان قدس) برگزار نمایند، علاقمندان میتوانند برای ثبت نام به دفتر مدرسه دارالقرآن سراوان(سراوان، خیابان طالقانی۱۹) مراجعه نمایند.
قابل ذکر است پایان مهلت ثبت نام ۲۴ خرداد میباشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر با دفتر مدرسه دارالقرآن سراوان(۰۵۴۸۵۲۴۱۵۰۰) تماس حاصل نمایید.
«دفتر مدرسه دارالقرآن سراوان»
سخنرانی مولانا اسحاق سپاهی در موضوع محبت پیامبر
مولانا محمداسحاق سپاهی مدیریت مدرسه دارالقرآن سراوان میباشند که در فن خطابت مهارت خاصی دارند
امیدوارم این سخنرانی مورد توجه شما عزیزان قرار بگیرد.
نظرات خودرا با ما در میان بگذارید تا مانیز سخنرانی های بیشتری از ایشان برای شما آماده کنیم
مشخصات:
لینک دانلود
دانلود كتاب مفيد و سودمند “حجاب زن مسلمان”
مشخصات كتاب
نام كتاب: حجاب زن مسلمان
نويسنده: مولانا عبدالصمد غياثي
فرمت: سند ورد
اعتراضی دیگر که منکرین تصوف و اصلاح وارد می کنند اینست که تصوف بدعت و گمراهی است و ثبوتی ندارد .
فقیه العصر مفتی رشید احمد لدیانوی رحمه الله در این باره می نویسد: مقصود از بیعت اصلاح است، و آن زمانی ممکن است که با شخص کاملی رابطه اصلاحی برقرار نماید اگر چه بیعت هم نباشد، بیعت مقصود نیست اصلاح مقصود است.
ضرورت تصوف از قرآن و حدیث و فقه ثابت است ، علاوه از آن عقلا نیز ضرورت آن بدیهی و ظاهر است، تفصیل آن اینست که احکام شریعت بر دو قسم اند: 1- آنچه متعلق به ظاهر است 2- آنچه متعلق به باطن است.
وجود اعمال باطنی از قرآن و حدیث ثابت است و وجدان هر شخص نیز به آن گواهی میدهد، علاوه از آن از مسلمات عقلیه و حقائق متفق علیه می باشد. قرآن می فرماید: « وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ» [الأنعام : 120]. علاوه از آن حسد، کبر، ریا، حب مال، حب جاه، و رذائل دیگر و در مقابل آنها صفات محموده، حکم تخلیه از اخلاق رذیله و تحلیه با اخلاق حمیده، راههای علاج اولی و تحصیل دومی در قرآن و حدیث بار بار بسیار زیاد مذکور است، علمی که متعلق به اعمال باطنی یعنی، دوری از رذائل و تحصیل اخلاق حمیده است تصوف نام دارد.
حضرت امام ابوحنیفه رحمة الله علیه فقه را اینگونه تعریف نموده است «الفقه معرفة النفس ما لها و ما علیها» (توضیح ص10) این تعریف شامل تصوف نیز می باشد، بلکه به علت اینکه اعمال باطنی اهمیت بیشتری دارند تا جائیکه وجود و عدم وجود اعمال ظاهری و اعتبار آنها بر اعمال باطنی موقوف است، لذا مطابق با تعریف مذکوریکی از مهمترین شعبه های فقه تصوف است. تعلق فقه با اعمال ظاهری در درجه ی شعبه ی دوم می باشد. با توجه به اهمیت علم باطن اسم این شعبه از فقه، «تصوف» گذاشته شده است. (احسن الفتاوی، ج1،ص 545 و 546، بطور خلاصه)
(دارالإفتآء مدرسه دینی دارالقرآن سراوان، عبدالصمد غیاثی)
تألیف: شیخ الحدیث مولانا محمد زکریا رحمة الله عیه
این کتاب شامل چندین مباحث است که عبارتند از: حکایات صحابه، فضائل قرآن، فضائل نماز، فضائل ذکر، فضائل تبلیغ، فضائل رمضان، عقب ماندگی مسلمین و راه حل آن .
مولانا محمد زكريا رحمه الله در ضمن تدريس و تبليغ به تأليف كتب ارزنده اي آغاز نمود و اين برنامه از سال 1341 هجري آغاز گرديد و تا پايان ادامه يافت و كتب بسيار نفيسي بعد از خود بطور يادگار گذاشت كه بعضي از آنها عبارتند از: تقارير كتب حديث، حالات زندگي پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم، خلفاي راشدين، سلاطين بني اميه، اصول حديث علي مذهب الحنفيه، فضائل نبوي، شرح ترمذي، اوجز المسالك شرح مؤطا امام مالك (به زبان عربی در 20 جلد)، تحفة الإخوان في بيان احكام القرآن، المؤلّفات و المؤلّفين، فضائل اعمال، الكوكب الدرّي، لامع الدراري و غيره.
کتاب فضائل اعمال یکی از کتابهائی است که مورد قبولیت قرار گرفته و به زبانهای مختلف ترجمه شده است و در اکثر مساجد در مناطق مختلف خوانده می شود.
هدف از تألیف این کتاب
این نکته روشن و واضح است که انبیآء علیهم السلام امتهای خود را به طرف وحدانیت و ربوبیت خداوند متعال و صفات او دعوت داده و با ترغیب دادن و شنوانیدن فضایل، امت را به طرف اوامر خداوند متعال دعوت می دادند و بوسیله وعیدها آنها را از ارتکاب نواهی می ترساندند. ضرورت این امر پیش آمد که از یک طرف امت با فضایل آشنا شود و از طرف دیگر اهمیت و ضرورت محنت و مسئولیت امت هم معلوم شود، برای این هدف کتابهای فضائل نوشته شده اند. که کتاب فضائل اعمال نیز یکی از این کتابها می باشد.
تأثیر فضائل اعمال در زندگی
این حقیقت غیر قابل انکار است که بر اثر شنیدن فضائل و تشویق و ترغیب مسلمانان از طرف داعیان دین، در زندگی بسیاری از مسلمانان تغییر آمده و اصلاح شده اند و بسیاری از کفار به اسلام روی آورده و مسلمان گشته اند.
اعتراض بر کتاب فضائل اعمال
بعضی افراد شبهه افکن بر این کتاب اعتراض وارد نموده می گویند: این کتاب پر از خرافات و بدعات است و همه احادیث آن ضعیف و موضوع هستند.
پاسخ به این اعتراض
در پاسخ به این اعتراض می گویم: این گفته صحت ندارد.
اولاً: این حکم که این حدیث صحیح است یا ضعیف، در میان محدثین حکم متفق علیه نیست و یک أمر اجتهادی است، و هر محدث بنابر ذوق و اجتهاد خویش بر صحت یا ضعف یک حدیث حکمی صادر می کند. و حکم یک مجتهد بر مجتهد دیگر واجب العمل نیست.
پس همانطور که در مسائل فقهی معترضین می گویند ما از یک امام معین تقلید نمی کنیم، بلکه قول صحیح را می گیریم، همینطور در بیان صحت و سقم احادیث، نباید از حکم یک مجتهد تقلید کنند و حکم دیگران را نادیده بگیرند، اگر در این مورد فقط از حکم شیخ آلبانی تقلید نمودند و تحقیق دیگران را نادیده بگیرند این همان تقلید است که از آن نهی می کنند در حالی که خود گرفتار تقلید هستند.
ثانیاً: شیخ الحدیث محمد زکریا در کتاب فضائل اعمال از کتب حدیث که محدثین مشهور آنها را روایت کرده اند؛ مانند، صحیح بخاری، صحیح مسلم، موطا امام مالک، مسند احمد بن حنبل، سنن ترمذی، سنن ابوداود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، صحیح ابن حبان، سنن طبرانی، مصنف ابن ابی شیبه و مستدرک حاکم و کتب حدیث دیگر احادیث را نقل نموده است.
اینها کتب معتبر اهل سنت هستند، بعضی از این محدثین در ضمن روایت حدیث حکم آنرا نیز می نویسند، که این خود تأییدی بر آن حدیث از جانب محدث می باشد.
ثالثاً: شیخ الحدیث روی سند احادیثی که در صحت و سقم آنها اختلاف است، بحث نموده و صحیح بودن یا حسن بودن آن را از اقوال محدثین ثابت نموده است، اگر به خود زحمت داده و بدون تعصب نگاه کنید می بینید که شیخ الحدیث بر خود لازم دانسته که در مورد سند برخی از احادیث در حد نصف صفحه یا کمتر بحث کند و اقوال ائمه حدیث را ذکر می کند.
رابعاً: این احادیث در مورد فضائل هستند که به اتفاق علمآء روایت حدیث ضعیف و عمل به آن در فضائل جایز است. چنانکه ذیلاً برخی از عبارتهای علمای فن حدیث نقل می گردد:
ويجوز عند العلماء التساهل في أسانيد الضعيف دون الموضوع من غير بيان ضعفه في المواعظ والقَصَص وفضائل الأعمال لا في صفات اللَّه تعالى وأحكام الحلال والحرام». (المختصر في أصول الحديث – (1 / 2) (التقريب والتيسير لمعرفة سنن البشير النذير في أصول الحديث – (1 / 6) (مقدمة ابن الصلاح – (1 / 19) (المفصل في علوم الحديث – (1 / 485)
و نزد علمآء تساهل در اسانید حدیث ضعیف نه در موضوع جایز است، بدون اینکه ضعف آن بیان شود، البته در مواعظ، و قصص و فضائل اعمال، نه در صفات الله و احکام حلال و حرام.
«ويجوز عند أهل الحديث وغيرهم التساهل في الأسانيد ورواية ما سوى الموضوع من الضعيف والعمل به من غير بيان ضعفه في غير صفات الله تعالى والأحكام كالحلال والحرام» (تدريب الراوي – (1 / 298)
و نزد اهل حدیث و دیگران تساهل در اسانید و روایت آنچه غیر موضوع است از حدیث ضعیف و عمل به آن بدون بیان ضعف آن در غیر صفات خداوند متعال و احکام مانند، حلال و حرام جایز است.
خامساً: اگر روایت حدیث ضعیف و عمل به آن در باب فضائل اشکال می داشت، امام بخاری کتاب «الأدب المُفرَد» را تألیف نمی کرد، که تقریباً 30% (سی در صد) احادیث آن ضعیف هستند. نیز محدثینی مانند امام بیهقی و غیره حدیث ضعیف را در کتب خویش روایت کرده اند و حکم ضعف آن را نیز نوشته اند. این عمل محدثین دلیل است که روایت و عمل بر حدیث ضعیف اشکال ندارد و اعتراض بر آن اعتراض بر عمل محدثین است .
آیا میدانید که عید نوروز در دین مجوس و اخیرا در دین بهایی مقدس ترین عید است؟
آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم روز نوروز ، غسل نوروز میکردند؟
آیا نوروز را عید شمردن درست است؟
و….
زمانی که پیغمبر اسلام صلى الله علیه وسلم وارد شهر مدینه شدند، در آنجا دو چیز را مشاهده نمودند که یکی از آنها این بود که:
اهل مدینه دو روز را برای خود مقرر کرده بودند و در این دو روز شادی و سرور میکردند و جشن و پایکوبی مینمودند.
پیغمبر خدا صلى الله علیه وسلم از آنها پرسیدند: این چه روزهایی هستند که شما در آنها اظهار شادی و خوشحالی میکنید؟
گفتند: اینها روزهای عید ما هستند.
پیغمبر خدا صلى الله علیه وسلم فرمودند: خداوند این عیدهای شما را تغییر داده و به دو عید مبارک تبدیل کرده است که عید رمضان و عید قربان باشند.
در برخی روایات تاریخی آمده که این دو عیدی که اهالی مدینه جشن میگرفتند، نوروز و مهرگان بودند که دین اسلام، اعیاد سعید فطر و قربان را جایگزین آنها کرد. زیرا مقرر نمودن این روزها به عنوان عید، از جانب خود انسانها بود و دستوری مبنی بر این کار از جانب خداوند نازل نشده بود، پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم جلوی برگزاری آن را گرفت. همچنین نوروز پیشینهی اسلامی ندارد، بلکه بازماندهای از زردشتیان میباشد. تقریباً در روز سیزده به در همین ماه (فروردین) بود که حضرت ابراهیم علیه السلام زمانی که مردم برای جشن و سرور به خارج از شهر رفته بودند، بتها را شکست.
به هر حال دین اسلام برای شادی و سرور مسلمانان، فقط دو عید که فطر (رمضان) و قربان باشند، را مقرر نموده است.
خوارج را بشناسید
خوارج گروهی تفرقه افکن و زیانبخش از اهل بدعتند که در زمان خلافت حضرت علی رضی الله عنه اعلام موجودیت کردند . ریشه ی ایشان به مردی بی ادب برمی گردد که در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم می زیست و نامش ذوالخویصرة بود. روزی پیامبر صلی الله علیه و سلم چیزی را تقسیم می کرد این مرد هم در نهایت بی ادبی و گستاخی به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: إتق الله، إعدل؛ یعنی، از خدا بترس، داد پرور باش. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: خاک بر سرت اگر من از خدا نترسم و دادپرور نباشم چه کسی دادپرور است؟ در این هنگام حضرت عمر و حضرت خالد بن ولید رضی الله عنهما گفتند: ای پیامبر خدا اجازه دهید او را بکشیم . پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: رهایش کنید. آنگاه فرمودند: «إِنَّ لَهُ أَصْحَابًا یَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِیَامَهُ مَعَ صِیَامِهِمْ یَمْرُقُونَ مِنْ الدِّینِ كَمُرُوقِ السَّهْمِ مِنْ الرَّمِیَّةِ » (صحیح البخاری -
بَاب مَا جَاءَ فِی قَوْلِ الرَّجُلِ وَیْلَكَ). یقیناً برای او همراهانی هستند که یکی از شما نمازش را در مقابل نماز آنها و روزه اش را در مقابل روزه آنها حقیر و ناچیز می پندارد، از دین خارج می گردند مانند بیرون رفتن تیر از شکار (که به سرعت داخل بدنش شده و فوراً خارج می گردد).
کتاب کشف الاسرار و عده الابرار اثر رشیدالدین ابوالفضل میبدی، تفسیری جامع از قرآن کریم است که در قرن ششم هجری تألیف گردیده و چون از منابع اصلی آن کتاب الهروی شیخ خواجه عبدالله انصاری بوده ، به نام تفسیر خواجه عبدالله انصاری نیز شهرت دارد. این کتاب در اصل در ده جلد به رشته تحریر درآمده است که شامل ترجمه تحت اللفظی و تفسیر قرآن به همراه اشعار و ابیات و احادیث مختلف می باشد و به اولین تفسیر عرفانی قرآن مجید نیز مشهور است .
کتاب دعوت جوانان بسوی حق که در اصل مجموعه ای از سخنرانی های جناب مولانا محمد امین صفدر (رح) است . پاسخ گوی سوالات جوانان درباره غیر مقلدها و اهل حدیث (سلفی و مودودی و وهابی و اخوانی و غیره...)می باشد و مترجم آن جناب مولوی محمد حسین ملازهی است و این کتاب مورد تایید شیخ الحدیث حضرت مولانا محمد یوسف حسین پور مدیر حوزه علمیه گشت سراوان هم می باشد .
نام کتاب:دعوت جوانان به سوی حق
مولف:مولانا محمد امین صفدر
مترجم:مولانا محمد حسین ملازهی
ویرایش:عبدالعزیز دهقان
کتاب خلاصة التصوف که یکی از یادگارهای ارزشمند جناب مولانا محمد عمر سربازی (رح)میباشد که واقعا عرفان یا تصوف را در این کتاب به زیبایی شرح داده است تا آنان که اهل تحقیق و سالک راه الله میباشند را راهنمایی باشد و همچنین از منظر قرآن و حدیث و شریعت تصوف را به ثبوت رسانده است و طریقه های تصوف را نیز معرفی کرده است این کتاب برای همه ی اقشار و همه ی مذاهب مفید می باشد .
کتاب خوارج و سلفی و وهابی را بهتر بشناسیم که توسط عالم کُرد جناب عبدالله عبدالعزیز هرتلی برای همه ی جوانان خصوصا کسانی که میخواهند بدانند که خوارج چه کسانی هستند و امروز به چه نامهایی و با چه ترفندهای جدیدی میخواهند مسلمانان را از پیروی اهل سنت و جماعت (حنفی - شافعی - مالکی - حنبلی ) دور کنند توصیه ی اکید می شود .
اعجاز در کوهها
کوهـهـا مانند ابـرهـا در حرکت مى باشند
{وترى الجبال تحسبها جامدة وهى تمر مر السحاب} سورة النمل [۸۸]
“ هنگامى که به کوهها نگاه مى کنى، فکر مى کنى که آنها بر جاى خود ایستاده اند. اما آنها مانند ابرها حرکت مى کنند. چنین است ساخته خدا، که همه چیز را تکمیل کرد. او کاملا ً از تمام اعمالتان آگاه است. چرا که کوهها بخشى از کره زمین بوده وکره زمین به دور خود وبه دور خورشید میگردد ، با طور منظم .“مُرور”: در اصل بمعنی: آمدن و گذشتن و رفتن است، و در معنی ضمنی خود بمعنی: سپری شدن یا نمودن است. و در آیه منظور از آمدن و رفتن و درگذشتن یا سپری شدن: متولد شدن و زندگی نمودن و مردن است.نکته آیه: کوهها مانند ابرها سپری می شوند:
بیشتر در ادامه مطلب...
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد :
براستی که سنت نبوی کشتی نجات و سرزمین امنی است، که مسلمانان با تمسک به آن به رستگاری و امنیت خاطر زیادی در دنیا و آخرت خواهند رسید، و لذا پیامبر صلی الله علیه وسلم تمسک به آنرا تشویق نموده و از کوتاهی و سهل انگاری در مورد آن نهی کرده و فرمودند: «فَعَلَیْکُمْ بِسُنَّتِی وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِیِّینَ الرَّاشِدِینَ تَمَسَّکُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَیْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِیَّاکُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ کُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَکُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ».
یعنی: پس بر شما باد به پیروی از سنت من، و سنت خلفای راشدین که آنها هدایت کنندگانند، و بر انجام دادن این اعمال و ادامه این روشها سخت پافشاری و اصرار داشته باشید، و بر شما باد که از امور بدعت دوری کنید، زیرا هر امر نوپیدایی (در حوزه ی دین) بدعت است و هر بدعتی گمراهی در پی دارد. روایت أبو داود (۴۶۰۷) و علامه البانی در صحیح أبی داود آنرا صحیح ذکر کرده است.
و بدون شک هرگاه شرارت و فساد زیاد گردد، و بدعت و فتنه ظاهر شود، تمسک به سنت نیز اجر بزرگتری خواهد داشت، و منزلت و جایگاه متمسکین به سنت والاتر و گرامی تر خواهد شد، چرا که آنها به دلیل به همراه داشتن این نور (سنت نبوی) در میان آن تاریکی، و به سبب اصلاح آنچه که موجب فساد جامعه شده، غریبانه زندگی می کنند.
بیشتر در ادامه مطلب...
پایان یافتن اختلاف علما امری است غیر ممکن و آرزو کردن آن حماقتی است کامل زیرا که اتفاق علماء فقط در یک صورت می تواند ممکن باشد و آن اینکه در قرآن و حدیث در مورد عمل هر شخصی حکم مخصوصی مذکور باشد و این امکان پذیر نیست زیرا اگرچه مردم دنیا متناهی هستند اما غیر محصور می باشند و اعمال آنها نیز غیر محصور است اگر چنین کتاب مفصلی نازل می گردید که مشتمل بر تک تک اعمال هر یک از انسانها می شد به قدری بزرگ می شد که نگهداری آن ممتنع و منتقل کردن آن از جائی به جای دیگر بالاتر از توان انسان قرار می گرفت و استفاده از آن امکان پذیر نبود لذا نازل کردن چنین کتابی که انسان نتواند از آن استفاده ببرد و آن را حفاظت و نگهداری کند عیبی است . و غیر ممکن است که خداوند به عیب متصف شود لهذا پایان یافتن اختلاف هم غیر ممکن است و آرزو کردن آن نادانی است . لهذا لازم شد که در قرآن و حدیث به جای جزئیات کلیات ذکر شوند تا حکم تک تک جزئیات از آن کلیات استنباط گردند . و در استنباط احکام عقل و فهم انسان دخالت دارد و عقلها و فهم های انسانها با هم تفاوت دارند که در نتیجه در استنباط مسائل اختلاف پدید می آید. گاهی یک جزئی وجود دارد و کلیات هم در میان هردو گروه مسلم هستند اما اختلاف در اینست که این جزئی در کدام کلی داخل است . بطور مثال: دو نفر وکیل از طرف مدعی و مدعی علیه وکالت دارند و در دعوای مذکور نسبت به حاکم بودن و محکوم بودن موکلان خود اختلاف نظر دارند در صورتی که جزئی یکی است که مورد بحث قرار گرفته است و قوانینی که می خواهند این جزئی را از آن استنباط کنند در مملکت و نزد وکیلان مسلم اند با وجود این اختلاف پیش می آید وکیل مدعی می گوید این جزئی طبق فلان ماده است در نتیجه باید مدعی علیه محکوم بشود و وکیل مدعی علیه آنرا به ماده دیگر تطبیق داده و می گوید مدعی علیه باید تبرئه شود خلاصه اینکه دو نفر در مورد اینکه این جزئی تحت کدام ماده داخل است جر و بحث می کنند و بر یک کار اتفاق نظر ندارند لیکن نه بر اختلاف آنها اعتراض می شود و نه مردم آنرا بد می دانند و نه قاضی از این اختلاف ناراحت می شود و نه حکومت جلوی اختلاف آنها را می گیرد بلکه به آنها فرصت بیشتری داده می شود تا دلایل خود را بیان نموده و حق وکالت خود را ادا کنند سرانجام قاضی از نظر راجح و مرجوح بودن حکم را صادر می کند مثال اختلاف علماء در مسائل استنباطی عینا مانند این است اما چون مردم به دین توجهی ندارند و به آن اهمیت نمی دهند اختلاف علماء را بهانه ای قرار داده و از دین کناره گیری می کنند.
بیشتر در ادامه مطلب...
به گزارش مدرسه دارالقرآن سراوان محفل انس با قرآن کریم مورخه ۹۲/۱۲/۸ در مسجد جامع نور سراوان برگزار گردید.دراین محفل قرآنی قاریان برجسته از سطح شهرستان سراوان واستان کلام وحی الهی را قرائت نمودند . قابل ذکر است استقبال با شکوهی از عموم مردم،مسئولین،علماء روحانیون سنی وشیعه از این مجلس بعمل آمد امیدواریم راه قرآن همیشه پر از راهرو و کلام وحی همیشه در زندگی ما جای داشته باشد.
ظهور زنان عریانِ پوشیده
از ابوهریره روایت شده است گفت: «از جمله نشانههای قیامت…. این است که لباسهایی درست میشودکه زنان آن را میپوشند ولی در عین حال لختند»(۳).
این احادیث از معجزات پیامبر گرامی -صلى الله علیه وسلم- به حساب میآیند زیرا تمام آنها قبل از ما و همچنین امروز بیشتر از گذشته تحقق یافتهاند(۴).
پیامبر گرامی این نوع زنان را «کاسیات عاریات» نامیده است زیرا لباس میپوشند ولی چون لباسها شفاف و ناز کند بدن آنان را نمیپوشاند مانند اغلب لباس زنان امروزی(۵).
برخی گفتهاند «کاسیات عاریات» یعنی لباسها بدن را میپوشانند ولی آنقدر تنگ و چسبان هستند تمام مفاتن بدن زن از جمله پشت و سینه, برجسته و آشکارند و یا قسمتی از بدنش را لخت میکند تا بر اساس آن قسمتهای دیگر بدنشان حدس زده شود(۶).
ابوهریره -رضی الله عنه- میگوید پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: «صنفان من أهل النار لم أرهما: قوم معهم سیاط کأذناب البقر یضربون بها الناس ونساء کاسیات عاریات ممیلات مائلات رؤوسهنّ کأسنمة البخت المائلة لا یدخلن الجنة ولا یجدن ریحها وإن ریحها لیوجد من مسیرة کذا و کذا»(۷).
«دو صنف از انسانها جزو اهل جهنم هستند تاکنون آنها را ندیده بودم. افرادی که شلاقی مانند دم گاو در دست دارند و با آن مردم را میزنند. و زنانی پوشیده از لباس ولی در عین حال لخت و عریانند آنان از طاعت خدا بدورند و با بیحجابی خود را به طرف مردان سوق میدهند. سر آنان مانند کوهان شتر لاغر اندام است. به بهشت وارد نمیشوند و بوی آنرا نیز حس نمیکنند در صورتی که بوی بهشت از فاصله فلان و…. حس میشود».
«ممیلات مائلات رؤوسهن کأسنمة البخت المائلة» بیان کرده است همان صفاتی که امروز مشاهده میشوند درست مثل اینکه پیامبر خدا به زمان ما مینگریسته و آن را برایمان توصیف میکرده است.
در عصر ما مکانهایی برای آرایش موهای زنان با مدلهای گوناگون به نام (کوافیر) ساخته شده است که مردانی بر آن مشرفند و گرانترین قیمتها را دریافت میکنند. بلکه بسیاری از زنان به موهای طبیعی خود اکتفا نمیکنند بلکه به موهای مصنوعی پناه میبرند و آن را به موهای خودشان پیوند میزنند تا جذابیت و زیبایی آن بیشتر گردد و مردان بیشتر مجذوب آن شوند(۸).
المرجع: علامات الساعة: للشیخ یوسف بن عبدالله بن یوسف الوابل
(۱) «مسند احمد» (۱۲/۳۶ (حدیث ۷۰۸۳) تحقیق: احمد شاکر او میگوید: حدیث صحیح الاسناد است).
(۲)«مستدرک حاکم» (۴/۴۳۶) او میگوید: این حدیث صحیح و مطابق شرط شیخین است
در صحیحین روایت نشده است.
(۳)هیثمی میگوید: بعضی از آن در حدیث صحیح آمده است «مجمع الزوائد» (۷/۳۲۷).
(۴)«شرح نووی بر مسلم» (۱۷/۱۹۰).
(۵)«الحلال و الحرام» یوسف قرضاوی (ص ۸۳).
(۶)«شرح نووی بر مسلم» (۱۷/۱۹۰).
(۷)«شرح نووی مسلم» (۱۷/۱۹۱) باب جهنم أعاذنا الله منها.
(۸)«الحلال و الحرام» یوسف قرضاوی (ص ۸۴).
مختصر معارف التوحید قسمت سوم
انواع توحید در تصرف
توحید در تصرف بر دو نوع است : (1)- توحید در تدبیر أمور عظام ، یعنی انجام كارهای مهم و بزرگ؛ مانند، تصرف شب و روز ، نازل كردن باران و غیره . این قبیل أمور را فقط الله تعالی انجام می دهد . (2)- توحید در تدبیر أمور حقیره ، یعنی أمور كوچك و عادی جهان را نیز خداوند انجام می دهد .
به ادامه مطلب مراجعه کنید...
مرتبه دوم توحید و مشركین مكه و یهود و نصاری
مشركین مكه ، یهود و نصاری ، درجه دوم توحید یعنی توحید در خالقیت را می پذیرفتند و فقط خداوند را خالق تمام اشیاء و موجودات می دانستند ، و كلیه غیر الله را موجود بعد از عدم ، می دانستند .
بيشتر در ادامه مطلب ...
بخش اول: توحید
الحمد لله رب العلمین والصلاة و السلام علی امام الأنبیاء و سید الخلائق محمد عبدالله و رسوله الذی ارسله الله الی كافة الناس بشیرا و نذیرا اما بعد : باید دانست كه تمام أنبیاء و أولیاء و مؤمنین از زمان حضرت آدم تا این زمان یعنی ظهور رسول اكرم خاتم المرسلین حضرت محمد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّم بر این أمر اتفاق دارند كه سعادت أبدی و نجات أخروی از إعتقاد به توحید خدای عزَّ و جلَّ به دست می آید ، و در تمام عالم وسیله ای برای نجات جز توحید نیست . و برعكس شقاوت أبدی و ناكامی أخروی از كفر و شرك حاصل می شود . بدترین چیز نزد الله سبحانه و تعالی شرك است ، و بدترین وسیله هلاكت و رسوایی در جهان آخرت نیز شرك است .
بيشتر در ادامه مطلب...
أهمیت فقه در اسلام
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله والصلاة والسلام علی رسوله محمد و علی آله و أصحابه أجمعین أما بعد: مطلبی که پیشرو دارید در مورد أهمیت فقه می باشد، فقه یکی از نیازهای جامعه ی اسلامی است که یکمسلمان در تمام شعبه های زندگی نیازهای خویش را باید از فقه حاصل کند و بر مسائلیکه فقهآء از قرآن و حدیث استنباط و استخراج نموده اند عمل کند. فقه توضیحی است برایقرآن و حدیث، در قرآن خداوند به جای جزئیات کلیات را بیان فرموده است و رسول اللهصلی الله علیه و سلم برآن کلیات توضیحاتی بیان فرموده و روش عمل را بیان نمودهاست، فقهاء مسائل جزئی و احتمالی را توضیح داده اند. به عنوان مثال خداوند میفرماید:« وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ» [البقرة : ۴۳] ونماز را قائم دارید و زکات رابپردازید. اما، در هیچ آیه ای در قرآن روش نماز خواندن و روش ادا کردن زکات بیاننشده است، لیکن رسول الله صلی الله علیه و سلم با اقوال و افعال خویش روش نمازخواندن را به مسلمانان یاد داده، و همچنین نصاب زکات و روش پرداخت آن را روشننموده است. لیکن اگر یکی در نماز اشتباهاتی داشت نمازش چه می شود؟ با چه کارهائینماز فاسد و با چه اعمالی مکروه می شود؟ در چه صورتی سجده ی سهو لازم است؟ فرائض،واجبات، سنتها، مستحبات و مکروهات نماز کدامند؟ اینگونه مسائل را فقهآء بیان نمودهاند وبرای هر یک از اینها تعریفی در قرآن و حدیث نیامده است. و همینطور مسائلزکات، حج، معاملات، معاشرات و هزاران مسائل که در هر زمینه یک مسلمان برای اینکهزندگی اش مطابق با دستورات اسلام باشد چاره جز عمل به این مسائل که فقهای امتنگاشته اند و به صورت کتب فقهی معروف هستند ندارد.
بيشتر در ادامه مطلب...
غیرمقلدین وسلفی
ظلمتی دیگر ز جهل امد پدید
اعتقادی پوچ و در کردار جدید
حامی قران وسنت گشته اند
عامل برحق دین خود گفته اند
چونکه مشهور بر سلف باشند به نام
شربت این اسم خود دارند به کام
کرده غوغایی درون جامعه
پاک بر کردار خوب چون اینه
حال بگویم با تو من ای نیک سرشت
عدل بر حق کن و ان کردار زشت
بر ائمه خرده میگیرند عیان
لب گشایی کرده اند بر عالمان
با تصوف اشکار دارند جدل
با بزرگان کینه دارند در عمل
بین امت اختلاف انداخته اند
اعتقاد مهلکی را کاشته اند
چون به دام انداخته اند قشر جوان
همچو گرگی در لباس میش نهان
غافل از اعمال و از کردار خود
بی ادب باشند در گفتار خود
طبل سنت را به جانها میزنند
درعمل سنت به چنگال میدرند
تفرقه باشد بر ایشان ساز کار
جهلشان باشد بدینسان اشکار
بی خبر از متن قران کریم
پا درازی کرده اند از این حریم
عاقبت بر جهل خود رسوا شوند
اینچنین در محضر جبار روند
پس به خود آیید ای نابخردان
تا به کی سرگشته هستید این میان
جمله کوتاه پس اگر صاحب دلی
در عمل گشتی قبول پس كاملي
شاعر:مسلم پرورش.
برداشتی از سوره یوسف
در سوره ی یوسف واقعه ی مفصل یک پیغمبر جلیل القدر یعنی حضرت یعقوب که پدر و پدر بزرگ وی و پسرش نیز پیغمبر بوده است ذکر می گردد ، که از هر مرحله ی این واقعه این حقیقت واضح می گردد که وی نه عالم الغیب بوده و نه متصرف و مختار ، لهذا سزاوار پرستش و صدا کردن هم نیست . او سالیان درازی از جدائی فرزندش غمگین و آزرده خاطر بود ، لیکن از حال او با خبر نبود و جدائیش به وصال تبدیل نشد . (جواهر القرآن)
پرسش: چرا داستان حضرت یوسف فقط در سوره یوسف و به ترتیب بیان شده و در تمام قرآن بار دوم از آن یادی نشده است؟
پاسخ: یکی از حکمتهای بیان داستان حضرت یوسف به ترتیب می تواند این باشد که تاریخ نگاری نیز فن مستقلی است و در این، برای اهل فن هدایات ویژه ای وجود دارد، که در بیان آن نباید آنقدر اختصار بکار رود که اصل مطلب فهمیده نشود و نه آنقدر با طول و تفصیل بیان گردد که خواندن و یاد گرفتنش مشکل و ملال آور باشد چنانکه از بیان این داستان قرآنی کاملا واضح می باشد.
دیگر اینکه: در بعضی روایات آمده است که یهود جهت امتحان به آنحضرت صلی الله علیه و سلم گفتند که اگر تو پیامبری راستین هستی به ما بگو که آل یعقوب علیه السلام چرا از کشور شام به مصر رفتند، و داستان حضرت یوسف از چه قرار است؟
در پاسخ به آن بوسیله ی وحی این داستان کامل نازل گردید که بزرگترین معجزه و گواهی برای نبوت آنحضرت صلی الله علیه و سلم قرار گرفت زیرا آنحضرت صلی الله علیه و سلم أمّی محض بود که در تمام عمر در مکه اقامت داشت نه از کسی تعلیم گرفت و نه کتابی خواند باز هم تمام وقایع را که در تورات مذکور بود درست و صحیح نشان داد بلکه اضافه بر آن چیزهائی بیان فرمود که در تورات از آنها یادی هم نبود، و در ضمن بعضی احکام و هدایات نیز وجود دارد. (معارف القرآن)
پرسش: چرا خداوند این قصه را أحسن القصص نام گذاشت؟
پاسخ: این داستان از اینجهت أحسن القصص نام گذاشته شد که در آن دو مسأله بسیار مهم واضح می گردد ۱- غیر از الله هیچکس عالم الغیب نیست ۲- غیر از الله هیچ کس متصرف و مختار نیست و تمام مخلوقات در مقابل قضا و قدر الله عاجز و ناتوانند، یا اینکه این داستان از عبرت ها و نصیحت ها و حکمت ها لبریز است. (جواهر القرآن)
پرسش: علت اینکه برادران یوسف، او را در چاه انداختند چه بود؟
پاسخ: علتش این بود که حضرت یعقوب، یوسف و برادر تنی اش بنیامین را از بقیه بیشتر دوست داشت؛ لذا، برادران یوسف بر وی حسد بردند و خواستند با از بین بردن وی توجه پدرشان را برای خود خالص بگردانند.
پرسش: مراد از برهان در آیه « وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» چیست؟
پاسخ: حضرت جعفر صادق رضی الله عنه می فرماید: مراد از برهان نبوت است، که خداوند آن را در قلب یوسف نهاد و بدینوسیله او را از گناه بازداشت. قاضی ثناء الله رحمه الله می فرماید: از همه اقوال این قول به نظر من درست تر است. (تفسیر مظهری)
پرسش: این واقعه ی حضرت یعقوب و حضرت یوسف علیهما السلام بر چند احوال مشتمل است؟
پاسخ: شیخ القرآن مولانا غلام الله خان در تفسیر جواهر القرآن می نویسد: این واقعه بر پانزده احوال مشتمل است که به شرح زیر می باشند:
مرحله اول: از «إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ» تا « آیَاتٌ لِلسَّائِلِینَ (۷)» حضرت یوسف خواب خود را برای حضرت یعقوب تعریف کرد و او راهنمائی کرد که خواب خود را برای برادران خویش تعریف نکن.
مرحله دوم: از « إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ (۸)» تا « وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (۱۸)» برادران یوسف او را از پیش پدر با یک بهانه بردند و در چاه انداختند و پیراهن خون آلود وی را پیش پدر آوردند و گفتند: یوسف را گرگ خورد. همه ی این کارها را انجام دادند؛ اما، حضرت یعقوب از حقیقت حال آگاهی نداشت.
مرحله سوم: از « وَجَاءَتْ سَیَّارَةٌ (۱۹)» تا « وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ (۲۰)» یک کاروان از مدین به مصر می رفت گذرشان بر این چاه افتاد یوسف علیه السلام را از چاه بیرون آورده به مصر بردند و آنجا فروختند؛ اما، یعقوب علیه السلام که پیغمبر خدا بود از این نقل و انتقال فرزندش خبر نداشت.
مرحله چهارم: از « وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ (۲۱)» تا « وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (۲۱)» عزیز مصر یوسف علیه السلام را خرید و به خانه بر و به همسرش گفت که به خوبی با او رفتار کند.
مرحله پنجم: از « وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ» تا « إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ (۲۹)» همسر عزیز مصر بر یوسف علیه السلام فریفته می شود و می خواهد او را به گناه مبتلا سازد؛ لیکن، خداوند با توفیق خود او را نجات می دهد در همین حال عزیز مصر می رسد و بعد از دریافت حقیقت همسر خود را مقصر و حضرت یوسف را بی گناه می داند.
مرحله ششم: از «وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ» (۳۰) تا «لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ (۳۵)» این واقعه در شهر مشهور شد که همسر عزیز مصر از غلامش کار بد می طلبد، همسر عزیز وقتی این را شنید جهت به دام انداختن یوسف، یک دعوتی ترتیب داد و زنان شهر را دعوت کرد وقتی از اینجا هم ناکام شد جهت نجات از بدنامی یوسف را بدون جرم به زندان انداختند.
مرحله هفتم: از«وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ» تا «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ (۴۲)» دو نفر از درباریان پادشاه همزمان با یوسف علیه السلام در زندان داخل شدند، آنان خواب دیدند و یوسف علیه السلام خواب آنها را تعبیر کرد، البته قبل از تعبیر خواب مسأله توحید را برای آنها بیان نمود.
مرحله هشتم: از «وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ» تا «وَفِیهِ یَعْصِرُونَ (۴۹)» پادشاه مصر یک خواب دید و از درباریان خواست که آن را تعبیر کنند، آنها از تعبیر این خواب عاجز ماندند و گفتند: این از خواب های متفرقه و از پریشان حالی است. از میان آنان همان زندانی که آزاد شد و دوباره به دربار راه یافت، به یاد یوسف افتاد، به پادشاه گفت: به من اجازه بده که در زندان بروم تا تعبیر خواب شما را بیاورم، او اجازه یافت در زندان پیش یوسف علیه السلام رفت خواب را تعریف کرد، یوسف علیه السلام آن را تعبیر نمود، تعبیر را برای پادشاه بیان کرد.
مرحله نهم: از «وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ» (۵۰) تا «وَکَانُوا یَتَّقُونَ (۵۷)» پادشاه مصر بعد از شنیدن تعبیر به علم و فضل ، فهم و فراست یوسف علیه السلام اعتراف نموده فورا حکم آزادی او را از زندان صادر کرد؛ اما، یوسف علیه السلام حاضر نشد قبل از اینکه برائت و پاکدامنی او بر همگان واضح گردد از زندان بیرون بیاید، همه زنان حتی زن عزیز مصر نیز اعتراف نمود که یوسف پاک و بی گناه است ، بعد از آن حضرت یوسف از زندان بیرون آمد و پادشاه او را مشاور خاص خود و وزیر دارائی گردانید.
حضرت یوسف علیه السلام از زندان بیرون آمد و به مقام وزارت رسید؛ اما، حضرت یعقوب علیه السلام از غم فراق و جدائی یوسف لحظه شماری می کند، قبلا هم نمی دانست که فرزندش در زندان است، اکنون هم نمی داند که وی به مقام بلندی رسیده است.
مرحله دهم: از «وَجَاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ» (۵۸) تا «وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (۶۷) زمانی که خشک سالی مملکت را فرا گرفت فرزندان یعقوب علیه السلام نیز جهت گرفتن گندم به مصر روی آوردند، یوسف علیه السلام آنها را شناخت؛ اما، آنها وی را نشناختند، یوسف علیه السلام برادرانش را تأکید کرد که مرتبه دیگر حتماً برادر کوچکتر خود را بیاورند و به کارگران دستور داد که سرمایه شان را در خرجین های شان بگذارند، وقتی که برادران به خانه برگشتند از پدر شان درخواست کردند که بنیامین برادر کوچکتر شان را همراه آنان بفرستد در غیر اینصورت سهمیه اش کم می شود، یعقوب علیه السلام نخست قبول نکرد و آنها را یاد آوری نمود که در مورد یوسف علیه السلام هم گفتید که ما حتما او را حفاظت می کنیم؛ لذا، نمی توانم به شما اعتماد کنم، ولی بعدا از آنها عهد محکم گرفت که غیر از بلای آسمانی که بیاید حتما بنیامین را باخود برگردانید.
مرحله یازدهم: از «وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ» (۶۸) تا «إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ» (۷۹) این بار بنیامین نیز همراه است و یازده برادر مطابق با رهنمود پدر، از دروازه های مختلف شهر وارد شدند و نزد یوسف علیه السلام رسیدند، یوسف علیه السلام جهت نگهداشتن برادر تنی خود بنیامین برنامه ریزی کرد و پیمانه خویش را در وسایل بنیامین پنهان نمود، برادران به سوی وطن بازگشتند که ناگهان به اتهام سرقت توقیف شدند و بعد از بازرسی پیمانه را از وسایل بنیامین خارج نمودند؛ لهذا، او را بازداشت نمودند. برادران هرچه فریاد و زاری کردند که او را آزاد کند؛ اما، بی فایده بود.
مرحله دوازدهم: از «فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا» (۸۰) تا «إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» (۸۷) در آخر همه برادران نا امید شدند یک گوشه جهت مشوره نشستند برادر بزرگ تر گفت: چون من با پدرم با خدا بستم که او را با خود می آورم لهذا شما بروید و ماجرا را برای پدر تعریف کنید من از اینجا تکان نمی خورم تا زمانی که پدر به من اجازه ی بازگشت بدهد یا خداوند راهی پیدا کند و بنیامین آزاد گردد. نُه برادر دیگر به وطن برگشتند و تمام ماجرا را برای یعقوب علیه السلام تعریف نمودند، وی این را نیز سازش برادران قرار داد، در حالیکه برادران در این ماجرا تقصیر نداشتند. از اینجا معلوم می گردد که حضرت یعقوب علیه السلام علم غیب نداشت ، و مرتبه سوم نیز فرزندانش را به مصر فرستاد و فرمود: در مورد یوسف و برادرش تلاش و جستجو کنید و از رحمت خداوند نا امید نباشید.
مرحله سیزدهم: از «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ (۸۸) تا «وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ» (۹۳) اکنون بار سوم است که برادران نزد یوسف حاضر می گردند و با الحاح عرض می کنند که این سرمایه ی کم ما را بپذیر و در عوض آن گندم ما را کامل بده و بر ما صدقه کن، یوسف علیه السلام وقتی که این سخنان پر درد را از برادرانش شنید نتوانست بیش از این خود را پنهان نگهدارد، بنابر این خود را معرفی کرد، تمام برادران به تقصیر خویش اعتراف نمودند و عذر خواهی کردند حضرت یوسف نیز بنابر شفقت و مهربانی پیغمبرانه عفو عمومی را اعلان فرمود و برادران را به وطن فرستاد تا با تمام اهل و عیال به مصر بیایند.
مرحله چهاردهم: از «وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ» (۹۴) تا «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (۹۸) زمانی که کاروان فرزندان یعقوب همراه با پیراهن یوسف از مصر خارج شدند خداوند به ذریعه ی وحی به یعقوب علیه السلام خبر داد و او به نوه هایش که آنجا بودند گفت: اگر شما مرا به نقصان عقل نسبت ندهید من می گویم که امروز بوی یوسف به مشام من میرسد وقتی که کاروان به کنعان رسید برادر بزرگتر پیراهن یوسف را بر چهره ی پدر بزرگوارش انداخت که در نتیجه بینائی اش که بر اثر کثرت گریه ضعیف شده بود به حالت قبلی بازگشت.
مرحله پانزدهم: از «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى یُوسُفَ (۹۹) تا «وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» (۱۰۱) حضرت یعقوب علیه السلام با همه اهل و عیالش به مصر رسید، حضرت یوسف علیه السلام با احترام و اکرام کامل از آنان استقبال نمود و آنها را به منزل خود برد، پدر و مادر و تمام برادران در مقابل یوسف تعظیم بجا آوردند و خواب یوسف علیه السلام راست درآمد. (جواهر القرآن)
موضوع: کسانی که در روز قیامت زیر سایه خداوند قرار خواهند گرفت.
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: ((سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ الإِمَامُ الْعَادِلُ، وَشَابٌّ نَشَأَ فِي عِبَادَةِ رَبِّهِ، وَرَجُلٌ قَلْبُهُ مُعَلَّقٌ فِي الْمَسَاجِدِ، وَرَجُلاَنِ تَحَابَّا فِي اللَّهِ اجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ، وَرَجُلٌ طَلَبَتْهُ امْرَأَةٌ ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ فَقَالَ: إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ. وَرَجُلٌ تَصَدَّقَ أَخْفَى حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ، وَرَجُلٌ ذَكَرَ اللَّهَ خَالِيًا فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ)).
رواه بخاری رقم 660
مفهوم:
ابوهریره رضی الله عنه روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:
خداوند هفت گروه را در روزی که هیچ پناهگاه و سایه ای جزء سایه خودش وجود ندارد(روز قیامت) در زیر سایه خود جای می دهد
1-فرمانروای عادل
2-جوانی که در سایه اطاعت و بندگی خدا رشد یافته باشند
3-کسی که همواره دل بسته مسجد باشد.
4-دومسلمانی که صرفا بخاطر خوشنودی خدا با یکدیگر دوست باشند و بر اساس آن با هم جمع یا از یکدیگر جدا می شوند.
5-کسی که زنی زیبا وصاحب مقام او را به فحشا بخواند ولی او نپذیرد. و بگوید من از خداوند می ترسم
6-کسی که
با دست راستش طوری صدقه دهد که دست چپش خبردار نشود.
7-کسی که در تنهایی بیاد خدا باشد و از ترس او اشک بریزد.
عقيده ي سلفي ها در مورد سه طلاق با يك لفظ
سلفي مي گويد: اگر شخصي به همسرش گفت تو سه طلاقي چون با يك لفظ گفته است، لذا سه طلاق به حساب نمي آيند بلكه يك طلاق مي شود و مرد مي تواند به همسرش رجوع كند و نيازي به نكاح جديد هم نيست.
استدلال شان از اين حديث است: «عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِي بَكْرٍ وَسَنَتَيْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةً فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّاسَ قَدْ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ لَهُمْ فِيهِ أَنَاةٌ فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ فَأَمْضَاهُ عَلَيْهِمْ» (صحيح مسلم - (7 / 423) بَاب طَلَاقِ الثَّلَاثِ. ترجمه: از ابن عباس رضي الله عنه نقل شده كه طريقه طلاق دادن در زمان رسول خدا صلي الله عليه و سلم و ابوبكر صديق و دوسال از خلافت حضرت فاروق اعظم اين بود كه سه طلاق يكي قرار داده مي شد، حضرت عمر فرمود كه مردم در كاري كه فرصت داشتند، عجله بكار بردند؛ پس مناسب معلوم مي شود كه ما آن را بر عليه آنان اجرا بكنيم. پس آنجناب آن را بر آنها اجرا كرد.
پاسخ: بايد دانست كه اين اعلام فاروق اعظم با مشوره ي صحابه كرام و تابعين در مجمع عمومي انجام گرفت و از هيچ يك در باره ي آن رد و انكاري نقل نشده است . در زرقاني شرح مؤطا چنين آمده است: «والجمهور على وقوع الثلاث بل حكى ابن عبد البر الإجماع قائلاً: إن خلافه شاذ لا يلتفت إليه» . (شرح الزرقاني على موطأ مالك - (6 / 39)
جمهور امت بر سه طلاق متفق اند بلكه ابن عبدالبر بر آن اجماع را نقل كرده است و فرموده است كه خلاف آن شاذ است كه به آن توجهي نخواهد شد. امام طحاوي نيز در شرح معاني الآثار فرموده است:فخاطب عمر الناس جميعا و فيهم اصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم الذين قد علموا ما تقدم من ذالك زمن رسول الله صلي الله عليه و سلم فلم ينكر عليه منكر و لم يدفعه دافع» (شرح معاني الآثار ج2 صفحه 29 )
حضرت عمر به اين، همه مردم را خطاب كرد در صورتي كه در بين آنان صحابه آنحضرت صلي الله عليه و سلم بودند كه روش كار پيامبر صلي الله عليه و سلم را مي دانستند و كسي از آنان بر اين عمل انكار نكرد و هيچ دفع كننده اي آن را دفع نكرد.
فقها و محدثين براي اين حديث جوابهاي مختلفي داده اند كه جواب درست و صحيح آنست كه امام نووي در شرح صحيح مسلم بيان فرموده است ، كه اين فرمان فاروقي و اجماع صحابه بر آن در باره يك صورت خاصي از سه طلاق مي باشد و آن اينكه شخصي سه مرتبه بگويد: تو طلاقي؛ تو طلاقي؛ تو طلاقي؛ يا كه بگويد: من طلاق دادم؛طلاق دادم؛ طلاق دادم. و اين صورت به گونه اي است كه در معني آن دو احتمال وجود دارد: يكي اينكه اين تكرار تا سه بار فقط به خاطر تأكيد باشد و اراده و نيت ايقاع سه طلاق را نداشته باشد و روشن است كه مطلع شدن از نيت گوينده به اقرار خود او مي باشد.
چون در زمان رسول خدا صلي الله عليه و سلم راستگوئي و دينداري عام و غالب بود، لذا اگر كسي پس از گفتن كلمات فوق مي گفت كه نيت و اراده من سه طلاق نبوده است؛ من فقط به خاطر تأكيد اين الفاظ را تكرار كرده ام، آنحضرت صلي الله عليه و سلم اظهارات او را همراه با سوگند تصديق كرده، مي پذيرفت و آنها را يك طلاق قرار مي داد.
تصديق اين توجيه از حديث حضرت ركانه مي باشد كه زنش را با لفظ البته ، طلاق داده بود و اين لفظ در محاوره و عرف عرب، براي سه طلاق گفته مي شد.ولي سه مفهوم صريح و روشن آن نبود و حضرت ركانه گفت: كه نيت من از اين لفظ سه طلاق نبوده است ؛ بلكه هدفم واقع كردن يك طلاق بود آن حضرت صلي الله عليه و سلم او را قسم داد او قسم ادا نمود پس آنجناب او را يك طلاق قرار داد اين حديث در سنن ترمذي و ابوداود و ابن ماجه و دارمي با الفاظ و اسناد مختلف نقل شده است و در بعضي الفاظ چنين آمده است كه حضرت ركانه زنش را سه طلاق داده بود؛ اما ابوداود اين را ترجيح داده است كه حضرت ركانه در اصل با لفظ البته ، طلاق داده بود و چون اين لفظ عموما بر سه طلاق اطلاق مي شد بنابر اين بعضي از راويان آن را به سه طلاق تعبير كرده اند.
به هر حال از اين حديث ثابت شد كه كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم طلاق حضرت ركانه را بعد از اداي قسم بر اينكه نيت من سه طلاق نبوده يك طلاقي قرار داد و نيز اين هم ثابت شد كه او الفاظ صريح و روشن سه طلاق را نگفته بود و اگر نه اعتمال نيت سه طلاق باقي نمي ماند و نه نيازي به سوال از آن پيش مي آمد.
اين واقعه اين امر را روشن ساخته است كه در الفاظي كه دو احتمال باشد ، يكي اينكه نيت سه طلاق را بكند دوم آنكه نيت يكي باشد و تكرار كلمات براي تأكيد همان يكي گفته بشوند رسول خدا صلي الله عليه و سلم با اعتراف به نيت دوم، همراه با قسم، آن را يكي قرار داد؛ زيرا زمان، زمان صدق و ديانت بود و اين احتمال كه شايد يكي به دروغ قسم و سوگند خورده باشد، خيلي دور از ذهن بود.
در زمان صديق و دو سال از عهد فاروق همين روش رايج ماند .سپس حضرت فاروق در ميان خويش احساس نمود كه اكنون دارد معيار صدق و ديانت روي به كاهش مي رود و موافق به پيشگوئي حديث در آينده بيشتر كاسته خواهد شد و از طرف ديگر چنين واقعاتي بسيار زياد به وقوع پيوست كه گويندگان سه بار الفاظ طلاق نيت خود را به يك طلاق اظهار مي كردند پس احساس شد كه اگر در آينده بر اظهار نمودن طلاق دهندهنيت او را پذيرفته و يك طلاق قرار داده شودبعيد نيست كه مردم اين آسان گرفتن شرعي را بي موقع بكار برند و براي برگردانيدن زن در قبضه خود سوگند دروغ بخورند كه هدف و نيت ما يك طلاق بوده است فراست و دور انديشي و تيز بيني حضرت فاروق را در امور ديني صحابه به اتفاق آراء پذيرفته بر آن اجماع نمودند. اين حضرات بزرگوار مزاج شناس آن حضرت صلي الله عليه و سلم بودند و چنين پي بردند كه اگر خود شخص رسول خدا اين وضعيت را مشاهده مي فرمودند، حتما او هم مدار قضاوت و داوري خود را بر نيت پنهان در دلها و اظهار صاحب واقعه قرار نمي داد؛ بنابر اين قانون چنين تصويب شد كه حالا اگر كسي لفظ طلاق را سه بار تكرار بكند آنها سه طلاق قرار داده مي شوند ، و اين اظهار او كه فقط يك طلاق نيت كرده است مسموع نمي شود.
كلام خود حضرت فاروق كه در اين باره نقل شده ، بر اين مدعا گواه است، كه فرمود: « إِنَّ النَّاسَ قَدْ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ لَهُمْ فِيهِ أَنَاةٌ فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ» مردم در كاري كه براي آنان مهلتي بود عجله كردند پس مناسب است كه ما آن را عليه آنان اجرا كنيم.
(تفسير معارف القرآن ج2 ص304 تا 309 ، تشنگان مطالعه و تحقيق دور از تعصب مي توانند اين بحث را بطور كامل در فتاواي منبع العلوم كوه ون ج7 ص 309 تا 351 در رساله اي مستقل به نام «لباب البحاث في الطلقات الثلاث» كه در جواب دلايل سلفي ها نوشته شده است مطالعه نمايند)
الفاظ حديث ركانه به روايت ابوداود به شرح ذيل است:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ بْنِ رُكَانَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ الْبَتَّةَ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ مَا أَرَدْتَ قَالَ وَاحِدَةً قَالَ آللَّهِ قَالَ آللَّهِ قَالَ هُوَ عَلَى مَا أَرَدْتَ قَالَ أَبُو دَاوُد وَهَذَا أَصَحُّ مِنْ حَدِيثِ ابْنِ جُرَيْجٍ أَنَّ رُكَانَةَ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثًا لِأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتِهِ وَهُمْ أَعْلَمُ بِهِ وَحَدِيثُ ابْنِ جُرَيْجٍ رَوَاهُ عَنْ بَعْضِ بَنِي أَبِي رَافِعٍ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ» (سنن أبي داود - (6 / 126) بَاب فِي الْبَتَّةِ) ترجمه: از عبدالله بن علي بن يزيد بن ركانه از پدرش از جدش (ركانه) روايت است كه او زنش را طلاق البتة داد، نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم آمد، آنحضرت فرمودند: چه اراده كردي؟ گفت: يك طلاق، فرمود:قسم به خدا، گفت: قسم به خدا، فرمود: آن بر همانست كه اراده كردي، ابوداود مي فرمايد: اين از حديث ابن جريج كه مي فرمايد: ركانه زنش را سه طلاق داد صحيح تر است، زيرا كه اين راويان از اهل بيت او هستند و به آن داناتراند.
منبعqeyasi.ir
گروههاي اهل سنت و الجماعت
اهل سنت و الجماعت به گروههاي زير تقسيم شده اند:
(1)- محدثين: اين گروه به اعتبار عقيده از امام أحمد بن حنبل رحمة الله عليه پيروي مي كنند.
(2)- متكلمين: اينها به دو گروه تقسيم شده اند كه عبارتند از: (الف) أشاعره: اين گروه بيشتر از عقايدي كه از امام مالك و امام شافعي منقول است پيروي مي كنند و آن را تشريح و ترويج مي نمايند. (ب) ماتريدية: اين گروه از عقايدي كه از امام أعظم رحمةالله عليه و شاگردانش منقول است پيروي مي كنند و به تشريح و تأييد آن مي پردازند. در ميان أشاعره و ماتريدية اختلاف كمي وجود دارد، أبوالحسن أشعري امام گروه اول، وأبو منصور ماتريدي امام گروه دوم مي باشد، و هر دو با امام طحاوي در يك زمان بودند.
امام ابو الحسن أشعري رحمة الله عليه
إمام ابو الحسن أشعري قبلاً معتزلي و يكي از أصحاب خاص أبوعلي جُبّائي بود، رسول الله صلي الله عليه وسلم در خواب به او گفت: مذاهبي را كه از من روايت شده اند آنها را كمك كن كه بر حق اند، بعد از اينكه در يك ماه رمضان كه تمام ماه به اعتكاف نشسته بود سه مرتبه اين خواب را ديد، از عقائد فاسد معتزله توبه كرد و به عقائد اهل سنت شرح صدر پيدا كرد و در مسجد جامع توبه ي خويش را اعلان كرد و امام بزرگ أهل سنت قرار گرفت.
امام أبومنصور ماتريدي رحمة الله عليه
محمد بن محمد بن محمود، أبو منصور ماتريدي، امام متكلمين است، با سه واسطه شاگرد امام أبوحنيفه رحمة الله عليه مي باشد، امام ابو منصور فقه را از امام ابوبكر أحمد جوزجاني رحمة الله عليه، و او از ابوسليمان جوزجاني رحمة الله عليه، و او از امام محمد رحمة الله عليه، حاصل نمود، «ماتريد» محله اي است در سمرقند و ماتريدي به سوي آن منسوب است.
نقل و شنيدن بر محدثين غالب است، آنها مسائل را از سمعيات ثابت مي كنند، متكلمين خواه ماتريديه باشند يا أشاعره، مدار را بر سمعيات و عقليات قرار مي دهند، ليكن منظور اين نيست كه مسائل را از عقل ثابت مي كنند، بلكه عقائدي را كه از قرآن و سنت ثابت شده اند آنها را با دلايل عقلي نيز ثابت مي كنند، و مقصود اصلي آنها رد شبهات با دلايل عقلي است، كه بذريعه ي عقل و نقل مسائل را به اثبات مي رسانند. (كشف الباري)
نکته تفسیری
نمل/15-19
یکی از شگفتیهای قرآن، نامگذاری سوره هاست؛ در کنار سلیمان که در قرآن مظهر اقتدار، خوشبختی، نیکویی، ملوکیت و... است، سوره به نام مورچه میشود!
آری! سلیمان طبق گزارش قرآن، خوشبخترین انسان در دنیا بوده است؛ پیامبر و پیامبرزاده، حاکم ومالک، قدرت فوق العاده، تسخیر باد و شیطان و جن، منطق طیر و حشره، و...
سلیمان در عین حال نماد شکرگزاریست.
رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی...
هذا من فضل ربی لیبلونی ااشکر ام اکفر...
ولی جالب است هیچ سوره ای به نام سلیمان نیست.
همانطور که به نام موسی و عیسی نیست.
به راستی چرا!؟!
عبدالظاهرسلطانی
دانلود یکی از سخنرانی ها جذاب از مولانا اسحاق سپاهی به زبان بلوچی در موضوع توبه
برای دانلود مستقیم یا غیر مستقیم میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید
تعداد صفحات : 2